دلم برا زمانی که عاشق غسل نکرده بودم تنگ شده. زمانی که نفسم رو درویش مصطفا تبرکا می برد.

بگذریم. بعد ما هی میگفتیم آقا این یعنی عشق رو از انحصار جنسیت و بدنمندی دور کردن یه عده نفهم نمیفهمیدن . و ما هم باهاشون بحث میکردیم. سهروردی میگه خود اگاهی معرفت مستقیمه و انصافا هم درست میگه. الان من خوداگاهی دارم که اون چیزی که اقا رضا امیر خانی توصیف میکردن جدا شدن عشق از حصار جنسیت بود. دیگه علم حضوریه برام. بگذریم.

*درویش مصطفا دوباره به علی نگاه کرد . دستی بر سر علی کشید و گفت « تبرکاً » . بعد دستش را به موها و ریش های سپیدش کشید.
- قبول حق . عاشقی که هنوز غسل نکرده باشه ، حکماً عاشقه ، نفسش هم تبرکه . یا علی مددی !
 

من او

رضا امیر خانی 

 

 

راستی چند تا رمان دیگه که عشق رو از حصار جنسیت دراورده باشن سراغ ندارین؟


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود فیلم ایرانی و خارجی تکنولوژي مجله فدک کوثر پاورپوینت پیام های آسمانی هشتم افسردگی|Depressian Text.helsa سانا پک گستر jaber آموزش طراحی مدرس و مشاور انگیزشی معصومه مهرعلی